گجینهای بیمانند/ مهدی بهخیال
علی دهباشی و بخارایش*
کار روی کار، بخارا روی بخارا
گفتوگو با مشاهیر، گردآوردن بیش از هشتاد جلد کتاب، مقالات متعدد برای مطبوعات، برگزاری شبهای بخارا که به بیش از هشتاد شب**رسیده است. شبهایی که به یادماندنی پُرشور و بدون سَروصدا طی میشود. آرشیوی از مقالات منتشر نشدهی اساتید که به بیش از پنج هزار صفحه میرسد و عکسهایی از مشاهیر که در حدود شصت هزار فایل شده است و همچنین کلکسیونی که جغدهای فراوان در آن یافت میشود و مهمتر از آن کلکسیونی دیگر که شامل مداد، خودکار و خودنویسهای چیرهدستترین قلم بهدستانی است که روزی روزگاری مهمترین اثر خود را با آن خلق کردهاند، خودنویسِ صادق هدایت، اسلام کاظمیه، سیمین دانشور، صادق چوبک، فریدون آدمیت، سید جلال آشتیانی، شاهرخ مسکوب، ملکالمتکلمین، پرویز اذکائی، نصرت کریمی و رضا سیدحسینی بعضی از آنهاست. اما به اینها تنها نباید بسنده کرد بایستی دیگر وسایل زندگیشان را هم به این لیست اضافه کرد از یخچال دکتر موسی عمید گرفته تا رادیوی دکتر عبدالحسین زرینکوب و اگر بخواهیم از اساتید دیگر نام ببریم باید از عینکِ علیاکبر دهخدا تا قطرهی چَشمِ (رفع خستگی) انجوی شیرازی هم به آن اضافه کنیم.
آری همه و همه در اختیار این گنجینهدار عرصهی ادبیات است؛ علی دهباشی، او که تک و تنها از بام تا شام در میان خیابانهای شلوغ پایتخت از اینسو به آنسو میرود تا کارها را به سرانجام رساند. از یکسو گرفتن مقالات و مصاحبه و حروفچینی، از سوی دیگر پیدا کردن کاغذ و چاپ و حساب و کتاب؛ و از همه تلختر تنگی نفس (بیماری آسم) و گرفتاریهای دیگر که شرح آن هیچ ثمرهای ندارد جز ملالِ خاطر. پس بایستی گفت:
شرح این هجران و این خونِ جگر
این زمان بگذار تا وقتِ دگر…
فهرستی که در بالا به صورت جَسته گریخته ذکر شد تنها بخشی از فعالیتهای علی دهباشیست که در این زمانه به سرانجام میرساند.
علیاکبر جعفر دهباشی (متولد ۱۳۳۷ﻫ.ش. قزوین)، تحصیلات مقدماتی را در دبستان بامشاد و دوران دبیرستان را تا چهارم ریاضی در دبیرستانهای خانعلی و فردوسی تهران گذراند و سپس کار را در چاپخانهی مسعود سعد در بخش مصحح نمونههای چاپی شروع نمود و سپس با تنی چند از اساتید بنام آن دوران همچون: دکتر عبدالحسین زرینکوب، سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، دکتر مهرداد بهار و دکتر غلامحسین یوسفی آشنا، و از چشمهی جوشان آنها کسب فیض نمود.
علی دهباشی در مهرماه ۱۳۵۶با حضور در شبهای شعر شاعران و نویسندگان ایران در انستیتوی گوته مسئولیت نمایشگاه کتابهای صمد بهرنگی، جلال آلاحمد و دکتر علی شریعتی را برعهده گرفت و پس از آن با شور و شوق فراوان تحقیق و پژوهش و ارتباطات خود را با اساتید، روز به روز بیشتر کرد و در این اوان بود که مقالات و گفتوگوهای انجام شدهاش را در نشریاتی از قبیل: جنبش، آرش، آدینه، چراغ، دنیای سخن و مجلاتی از این شکل به چاپ رسانید و همکاری مستمر خود را با آنها ادامه داد. وی در فروردینماه ۱۳۶۹به مدت هفت سال سردبیر ماهنامهی کِلک گردید که میتوان آن دوره را، تا آن زمان، مهمترین دورهی فعالیت ادبی او به حساب آورد. ماهنامهای ادبی فرهنگی که پس از ۹۴شماره در یک روز بعدازظهر خزان شد و با عزل علی دهباشی مجله سمت و سوی دیگری گرفت. اما این مرد خستگی ناپذیر از پا ننشست و سردبیری مجلهی طاووس را به مدت یک سال قبول کرد و دیری نپایید که در شهریور ماه ۱۳۷۷مجوز مجلهی فرهنگی ـ هنری بخارا را از وزارت ارشاد وقت دریافت کرد و مدیر و سردبیر آن، تا باقی قضایا را خود برعهده گرفت. مجلهای که در ابتدا مشابه کلک در حدود ۲۰۰ـ۳۰۰صفحه در میآمد اما رفته رفته به ۶۰۰ـ۷۰۰صفحه رسید و ویژهنامههایی شد دربارهی نویسندگان بزرگ ایران و جهان؛ و از سویی منابعی برای علاقهمندان.
و راستی اوست که به تنهایی بنیادیست بیاسم و رسم، و بدون دفتر و منشی و ویزیتور، و بدون حاشیه، با نجابت و فروتنی، جانش را در طبق اخلاص میگذارد و بخارا را هر دو ماه یک بار منتشر میکند.***
* گنجینهای بیمانند «علی دهباشی و بخارایش»، روزنامهی روزگار، سال پنجم، شماره پیاپی ۱۶۰۰، یکشنبه ۱۱دی ۱۳۹۰، ص ۱۶/ گنجینهای بیمانند، روزنامهی همدان پیام، سال هفتم، شماره ۱۴۱۱، شنبه ۱۷دی ۱۳۹۰، ص ۸.
**البته تا حال (۱۳۹۳) به ۱۶۰شب رسیده است.
***منابع:
۱. هفتهنامهی ایران دخت، کتابها و جغدها، ۱۳۸۸، ش ۸، صص۴۰ـ۴۳.
۲. سلام من دهباشی هستم، (مستندی دربارهی علی دهباشی)، جواد آتشباری، ۱۳۸۶ـ۱۳۸۸.
۳. بخارای من، (مستندی دربارهی علی دهباشی)، لاله برزگر، ۱۳۸۶.
۴. بودن یا نبودن، فیلمی دربارهی علی دهباشی، حسن لطفی، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۸.