کتابفروشان سیار؛ تاریخسازان گمنام همدان/ مهدی بهخیال
کتابفروشان سیار*
[قسمت دوم]
چندی پیش (یکشنبه ۲۹آبان ۱۳۹۱)، در روزنامه همشهری (ویژه همدان)، شرحی از کتابفروشان بساطی (سیار) استان را اشارتوار نوشتیم، در این شماره به دیگر فرهنگسازانی که راه بسط فرهنگ از ته بساطشان میگذرد اشارهای میکنیم.
چه خوب بود کمی نگاهمان همچون گفتارمان با حسن نیت همراه و قدری آستانه تحملمان بیشتر بود و با تغییر این مدیر و آن رئیس خوابی برای این چند کتابفروش بساطی نمیدیدیم. کتابفروشانی که، در گرما و سرما، برف و باران و کسادی بازار، از طرفی با فرمان مأمورین فضای سبز، شهرداری و دیگر مراکز، دست به گریبانند و دائم بساط خود را جمع و گاهی پهن میکنند.
اگر به اینان که به راستی با همه تمام ناتوانی خود این بار سنگین فرهنگی را بر دوش نحیف خود میکشند و با بلندی طبعی که در وجود آنها ریشه دارد با غضب و چشمغره نگاهشان نمیکردیم و مانند دیگر دستفروشانی که در گوشه و کنار شهر هستند با آنان برخورد میکردیم، چقدر خوب بود کاش اجازه میدادیم این کتابفروشان سیار هم در این آشفته بازار فرهنگی چند جلد کتاب، از تاریخ و متون کهن این مرز و بوم را در لابهلای چای فروش و سیگار فروش به دست این خلق گرفتار برسانند. چه خوب بود از آنها قدری قدردانی میکردیم و برای کار دشوارشان ارزشی قائل میشدیم. در گزارش پیشرو برخی از این کتابفروشان سیار را معرفی میکنیم.
کتابفروشان سیار
ـ محمود جوهرکش؛ فرزند میرزا حسینبن ملاچراغعلی (چراغعلی عصارهی گیاهان و مواد را میکشید تا آنجا که عمرش را روی همین کیمیاگری از دست داد؛ از آنرو بعدها این خاندان به جوهرکش مشهور شدند)، وی در ۱۵اردیبهشت ماه ۱۳۱۹در شهر همدان متولد شد. او از ۱۰سالگی به حرفهی کتابفروشی وارد شد و مدتی را به فروش کتاب، جراید و مطبوعات به شیوهی سیار و سالها در بروجرد به کتابفروشی مشغول بود. او زمانی را در ثبت احوال همدان گذراند. از وی ۵فرزند به یادگار مانده است، که یکی در بروجرد و دیگری در همدان (مرتضی) به این شغل مشغول هستند.
عبدالکریم جُربزهدار در مورد وی در کتاب کتابفروشی (که شرحی از کتابفروشان ایران است) مینویسد: «در میدان پهلوی اول خیابان شاهپور بود زیر پلهای به عرض حدود یکونیممتر و طول حدود ۴متر که جلو آن داخل خیابان میزی آهنی بود که کتابها را روی آن ریخته بود و دیوارهای مغازه را تا سقف پوشانده بودند که پر از کتاب بودند و به قول معروف کتابها را در آنها چپانده بود… بلندقد و تنومند با گونههای برآمده گلگون، مشهور تخلصش بود. او شاعر بود و به شیوه قدما شعر میگفت…» به گفتهی نزدیکانش او در حدود ۱۵هزار بیت شعر دارد که از آثار چاپ شدهاش میتوان به کتابهای راهی به سوی ساحل، مهد نامآوران و یاد خدا اشاره کرد.
وی در سال ۱۳۸۶به دلیل بیماری تنها دخترش به همدان بازگشت، و مغازه و خانهای را در نزدیکی هم در میدان عینالقضات شهر برای کسب و کار، و زندگی خرید؛ اما طولی نکشید به خیابان شهدا نقل مکان کرد و مغازه را جمع و کتابها را هم به محل سکونت خود انتقال داد. مرحوم جوهرکش با اکثر کتابفروشان بساطی شهر ارتباط تنگاتنگی داشت تا آنجا که، بسیاری از آنان که با وی مراوده داشتهاند از رفتار انسانی او به نیکی یاد میکنند. در مورد شیوهی خریدِ کتاب از او هم چنین نقل میکنند که چون برای خرید کتاب به منزل او میرفتند وی آنان را برای شام یا ناهار دعوت کرده و در پایانِ معامله تعدادی کتاب به عنوان «کرایهی حمل کتاب» به آنان هدیه میداد و همچنین بابت کتابهای فروخته شده هیچگونه چک، سند و سفتهای از این کتابفروشان نمیگرفت و مطالبات خود را به صورت قسطی با آنان حساب میکرد. او در روز ۱۲فروردینماه ۱۳۹۲چند روز بعد از فوت دخترش درگذشت.
ـ شاهحسین علامه؛ زاده و پروردهی سولان، (از روستاهای نزدیک همدان) وی تا آخر عمر در سولان زندگی میکرد، او به شغل کشاورزی مشغول بود و گهگاه دعایی مینوشت و شعری میگفت. از طرفی دیگر کتاب میخرید و کتاب میفروخت. که در خرید و فروش شیوهی خود را داشت. او کتابی را که باب میلش بود میخرید و در آن زمان به هیچ قیمتی نمیفروخت تا آنکه یکی دو روز بعد تصمیم به فروش کتاب میگرفت آنگاه کتاب خریداری کرده را با ضرر و زیان میفروخت. شادروان علامه در ۳۰مهرماه ۱۳۹۲درگذشت.
ـ محسن عباسی؛ متولد ۱۳۴۰است. او از سال ۱۳۷۲در همدان کتابفروشی را به صورت سیار شروع کرد. وی بسیار بیادعا و مردمدار است. او بساط کتابفروشی خود را درخیابان اکباتان مستقر کرد، از آنرو به محسن اکباتانی هم مشهور شد. وی ۴سال را در شمال ایران به این کار گذراند وی در حال حاضر در خیابان شهدا به کتابفروشی سیار خود مشغول است. او به زبانهای کردی، ترکی و گیلکی مسلط است و انگلیسی را تا حدودی میداند.
ـ رضا صلواتی مدتی را در مشهد کتاب میفروخت اما زمانی که همدان بود در ابتدای خیابان باباطاهر و خیابان تختی نزدیک حسینیه امازاده یحیی کتاب بساط میکرد.
ـ علیمحمد ملایری؛ اصالتاً ملایری بود و زمانی که بیکار میشد به همدان میآمد و کتاب بساط میکرد وی در دهه ۱۳۶۰درگذشت.
ـ محسن الماسی؛ از کتابفروشان قدیمی همدان است که سالهای سال به صورت پراکنده در کنار بانک ملی (شعبه مرکزی ـ میدان امام) مشغول است و به گفته خود اُمالکتابِ کتابفروشان همدان است.
ـ سالک؛ متولد سال ۱۳۲۸ﻫ.ش، او در کودکی مادر خود را از دست داد و به کسب و کار روی آورد. وی ۱۸سال در جهاد کشاورزی و دیگر ادارات خدمت کرد تا آنکه بازنشسته شد و چون به کتاب علاقه داشت به کتابفروشی سیار روی آورد. سالک گهگاه در ابتدای خیابان شورین (شهدا) در کنار ورودی شازدهحسین کتاب بساط میکند.
ـ محمد زارعی؛ جوانی است با اخلاق و رفتاری پسندیده، او متولد سال ۱۳۷۰ در کبودراهنگ است. وی در حال حاضر دانشجوی رشته مهندسی آی تی است. او در حدود دو سالی میشود که به کتابفروشی وارد شده است.
ـ حمید تکرلی؛ وی بساط عریض و طویلی دارد که با نظمی خاص بساطش را اداره میکند. وی در میدان شریعتی در ساعاتی از روز مشغول است. دیگر کتابفروشان بساطی که بوده یا هستند عبارتاند از:
ـ عبدالحسین شانهساز؛ نقاش قهوهخانهای بود.
ـ داداعلی ابطحی؛ اصالت او از مهربان است.
ـ عبدالحمید عصمتی؛ در خانه کتاب میفروخت.
ـ امیر اکباتانی؛ در خیابان اکباتان کتاب میفروشد.
ـ امیر مجلهای؛ بیشتر مجلات را میفروشد.
ـ علی دوچرخهای؛ با دوچرخه قدیمی خود کتابها را به اینسو و آنسوی شهر میبرد.
* کتابفروشان سیار؛ تاریخسازان گمنام همدان، (قسمت دوم)، روزنامهی همشهری، (ویژه همدان)، سال بیستودوم، شماره ۶۳۰۱، سهشنبه ۲۴تیرماه ۱۳۹۳، ص ۴.