کتابنامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشایر و طوایف همدان

نوشته عباس فیضی

تدوین و بازنویسی: مهدی به‌خیال

عشایر و طوایف همدان*

(آداب و رسوم آنها)

 

در میان آثار و نوشتجات پراکنده شادروان «عباس فیضی» یادداشت‌هایی هست که به تاریخچه، و آداب و رسوم (ـ فولکلور) ایلات و طوایف کوچنده همدان پرداخته است. وی این نوشتارها را به صورت شفاهی و میدانی در بین ماه‌های اردیبهشت ـ خرداد در سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ گردآوری کرده است، که اطلاعات خوب و مهمی را در اختیار ما می‌گذارد. اما تا چه حد این گفتار‌ها قابل اعتماد است بر ما روشن نیست و ما برحسب امانتداری این یادداشت‌ها را تدوین و تنظیم کرده، و به صورت بازنویسی شده منتشر می‌کنیم. اما نویسنده در این میان به مراسم‌ دیگری هم اشاره کرده بود که تنها چون مختص به ایلات و طوایف (عشایر) نبود، و در دیگر اقوام هم مشترک است از این‌رو این قسمت‌ها را حذف کردیم.

ایستاده نفر اول از سمت راست برازخان (محمد رضاخان) رضاپور جمور و نفر آخر غلامخان رضاپور جمور _ دیگر اشخاص فرزندان رضاقلی خان جمور. همدان _ همه کسی

لازم به ذکر است که در مورد ایل «جمور» یادداشت‌هایی را دوست بزرگوارم کورش رضاپورجمور در اختیارم گذاشت که از ایشان نیز سپاس‌گزارم. (م. به‌خیال).

درآمد

الوند، این کوه رفیع و عظیم که همدانِ کهن در دامنه‌اش آرمیده است؛ بر اثر آب و هوای خوبی که دارد قرن‌ها است که پایگاهی برای ایلات و عشایر است، و هر ساله با گذشت ۲ ماه از فصل بهار، ایل‌های کوچنده به سوی دامنه‌های پر ریاحین این کوه عظیم روان می‌شوند و تا نیمه‌های دوم فصل تابستان در شیار و دامنه‌های دل‌انگیز و خوش آب‌وهوای الوندکوه زندگی خود را ادامه می‌دهند و از مراتع و جویبارهای زیبا و طبیعی آن استفاده می‌کنند.

تمامی ایل‌های کوچنده به این دیار، به الوند و دامنه‌های با طراوتش اعتقادی بس محکم و استوار دارند. ایل‌ها الوندکوه را مقدس دانسته و در کوچ و رسیدن به همدان هفته‌ای نیز در اطراف غار مقدس عابد و اطراف امامزاده کوه، با برپا کردن سیاه چادرها و به چرا بردن حشم، و تهیه لبنیات ـ‌جهت مصرف و فروش آن به اهالی همدان‌ـ مشغول می‌شوند.

اینک در این تحقیق به معرفی ایل‌های کوچنده به الوندکوه پرداخته و ضمن معرفی ایل‌های ورود کننده به الوند و دامنه‌های اطراف الوندکوه گوشه‌هایی نیز از آداب و رسوم و عقاید آنها را طی بررسی‌هایی که از بستگان ایلات به دست آورده‌ام تقدیم می‌کنم.  (عباس فیضی).

***

الف). تاریخچه

در ابتدا نگاهی گذرا می‌کنیم به بعضی از ایلات، طوایف و تیره‌های آنها که عبارت‌اند از: ایل ترکاشوند، ایل ترک، ایل حسنوند، ایل شاهسون، ایل جمور (ایل جمیر) و ایل‌های کرد زبان.

 

ایل ترکاشوند

بزرگترین ایل کوچ‌رو در همدان ـ‌که سال‌های سال در این استان به شغل دامداری مشغول بوده‌اندـ ایل ترکاشوند است. این ایل از نظر عشایری دارای مقامی کامل و بزرگ در این استان به حساب می‌آید.

ایل ترکاشوند شامل طایفه‌هایی هست که عبارت‌اند از: رحمتی، میرکه، سلیمانی، پیرزاد، ملیجانی، مرشدی، یار ویس، گُرکه‌ای و میرعزیزی. که هر کدام از اینان خانوارها و تیره‌هایی دارند که ما مختصراً به آنها اشاره می‌کنیم:

ـ رحمتی؛ دارای ۳۹۰ خانوار هستند و محل ییلاق آنها آرتیمان، شهرستانه، کوه‌های حیدره و گنجنامه است. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: ممیائی، کوهرار، صَغیری، کومیوند، کت کن، بگلر و محمدعلی.

ـ میرکه؛ دارای ۲۷ خانوار هستند و مراتع ییلاق آنها اطراف ویان همدان و محل قشلاق آنها اطراف صحنه کرمانشاه است، و نیز تیره‌ای ندارد.

ـ سلیمانی؛ دارای ۴۵ خانوار است و مراتع ییلاق آنها در کوه‌های اسدآباد و اطراف نهاوند و شهرستانه و دره حیدره همدان است و جهت قشلاق به اطراف اندیمشک و پلدختر می‌روند. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: برایم و آقامیر.

ـ پیرزاد؛ ۱۵ خانوار هستند و مراتع ییلاق آنها در اطراف تویسرکان و کوه الوند است و جهت قشلاق به اطراف اندیمشک می‌روند، و نیز تیره‌ای ندارد.

ـ ملیجانی؛ ۱۰۵ خانوار هستند و مراتع ییلاق آنها در امامزاده کوه، برفجین، موییجین، الوند و گنجنامه همدان است و محل قشلاق آنها اطراف صحنه کرمانشاه و اطراف اندیمشک است. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: بگلر، خانلر، خنجر و چهارتخم.

ـ مرشدی؛ دارای ۱۲۰ خانوار است که اغلب در درون استان ییلاق و قشلاق می‌کنند. مراتع ییلاق آنها در اطراف قُرق همدان و کوه‌های حیدره و اطراف مریانج است و قشلاق آنها در اطراف شهرستان نهاوند و بروجرد است. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: ناصری، میرزائی و اله.

ـ یار ویس؛ دارای ۶ خانوار هستند و ییلاق آنها در اطراف کوه الوند، گنجنامه و کوه‌های حیدره است و قشلاق آنها در اطراف صحنه کرمانشاه می‌باشد.

ـ گُرکه‌ای؛ دارای ۳۰ خانوار است و مراتع ییلاق آنها اطراف کوه‌های همدان و اسدآباد، و محل قشلاق آنها در اطراف بروجرد و اندیمشک می‌باشد. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: حسینی‌پور، زالی‌پور، نظری، ولکه، کایمرث، منصدر و نوروزی.

ـ میرعزیزی؛ ۲۵ خانوار هستند و مراتع ییلاقی آنها اطراف کوه‌های الوند و نهاوند است و محل قشلاق آنها اطراف اندیمشک و پلدختر است. تیره‌های آنها عبارت‌اند از: کریس و ولیخانی.

 

ایل ترک

دومین ایل بزرگ در همدان ایل ترک است، که چون به ترکی تکلم می‌کنند به همین نام نیز معروف شده‌اند. ایل ترک نیز شامل طایفه‌هایی هست که عبارت‌اند از: یارمطاقلو، سهرابی (ظهرابی)، نیازی، ورمزیار[۱]، شن‌لی و جمادلی. این طایفه‌ها تیره‌ای ندارند اما تعداد خانوار و محل ییلاق ـ قشلاق اینان مختصراً از این قرار است:

ـ یارمطاقلو؛ دارای ۱۰۱ خانوار است و مراتع ییلاقی آنها در کوه‌های ابرو، خاکو و سیمین همدان است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف پلدختر و اندیمشک است.

ـ سهرابی (ظهرابی)؛ دارای ۳۵ خانوار است و مراتع ییلاقی آنها در کوه‌های ابرو، خاکو، ورکانه و اطراف کوه‌های نهاوند است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف پلدختر و اندیمشک است.

ـ نیازی؛ دارای ۳۲ خانوار است و مراتع ییلاق آنها اطراف ورکانه، ارزان‌پول (فود) و مزرعه رحیم‌آباد در همدان است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف شوش، پلدختر و اندیمشک است.

ـ ورمزیار؛ دارای ۲۳ خانوار است و مراتع ییلاق آنها اطراف کوه‌های ورکانه، ابرو و خاکو در همدان است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف اندیمشک و پلدختر است.

ـ شن‌لی؛ دارای ۱۰ خانوار است و مراتع ییلاق آنها اطراف کوه‌های سیمین، ابرو، خاکو و ورکانه در همدان است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف اندیمشک و پلدختر است.

ـ جمادلی؛ دارای ۱۰ خانوار است و مراتع ییلاق آنها اطراف کوه‌های ابرو، خاکو و ورکانه در همدان است، و محل قشلاق آنها نیز در اطراف اندیمشک و پلدختر است.

 

ایل حسنوند

ایل حسنوند از ایلات لرزبان است. این ایل شامل ۲ طایفه است که در اطراف همدان و نهاوند ییلاق می‌کنند، و عمده کارهای آنها با استان همدان است. این ۲ طایفه عبارت‌اند از ابراهیمی (برام جان) و میرزا جان.

ـ طایفه ابراهیمی ۴۵ خانوار هستند و مراتع ییلاقی آنها اطراف کوه‌های نهاوند، تویسرکان، و محل قشلاق آنها در اندیمشک و پلدختر می‌باشد و عمده کارهای عشایری آنها در موقع ییلاق با عشایر همدان است. این طایفه ۷ تیره دارد که عبارت‌اند از: کاظمی، کاکاوند، ساکی، ذکائی، رشیدی، رحمانی و اسدی.

ـ طایفه میرزا جان ۸۰ خانوار هستند و مراتع ییلاقی آنها در کوه‌های اطراف نهاوند و تویسرکان است و محل قشلاق آنها در اندیمشک و پلدختر است. در زمان ییلاق مسئولیت جابجایی آنها با عشایر است. این طایفه ۱۰ تیره دارد که عبارت‌اند از کریمیان، ولی‌زاده، درویشی، گودرزی، مهندسی، تفه‌جان، نقدعلی، میرزا جان، غلاهی و شمسیان.

 

ایل شاهسون

ایل شاهسون در همدان از ۳ تیره تشکیل می‌شود که عبارت‌اند از تیره‌های شاهسون، شاهسون قراگوزلو و شاهسون حاجیلو.

این ایل‌ها ترک زبان هستند و شغل آنها گله‌دارای  و پرورش گله است، آنها مدت ۶ الی ۷ ماه در میان چادر زندگی می‌کنند.

لباس این ۳ تیره برای مردان و زنان متفاوت است. برای مردان عبارت است از قباهای کوتاه، شلوار گشاد، شال سفید، کلاه کوچک سیاه و یک دستمال سیاه؛ و نیز برای زنان عبارت است از دستمال سیاهی که بر سر می‌بندند و پیراهن بلندی که یقه آنها تا زیر سینه‌ باز است و در اکثر مواقع به رنگ قرمز تیره است.

ـ طایفه شاهسوند از ایل شاهسوند است، که در روستای علی‌آباد دمق اسکان دارند. این طایفه نیمه کوچ‌رو هستند و مراتع آنها میدانک ارزان‌پول (ارزان‌فود) همدان است، این طایفه دارای ۲۲ خانوار است و تیره ندارند.

ـ در ایل شاهسون زن‌ها و مردها دارای شغل پرورش دام، تهیه لبنیات، پشم، فرش، گلیم، شال و جوراب پشمی هستند.

 

ایل جمور (ایل جمیر)

این ایل که به نام ایل جمور یا جمیر در همدان معروف و مشهور است از ۴ طایفه (کُردزبان) تشکیل می‌شود و در اطراف همدان ییلاق می‌کنند و عمده کارهای عشایری آنها با سازمان عشایری همدان است. این ایل کوچ‌رو می‌باشد و ۴ طایفه آن عبارت‌اند از عبدلی، شاه‌ویس، گماری و ویس.

ـ طایفه عبدلی‌ها ۵۰ خانوار هستند. مراتع ییلاقی آنها در اطراف اسدآباد (همدان) و محل قشلاقی آنها در اطراف صحنه و کرمانشاه است.

ـ طایفه شاه‌ویس‌ها دارای ۱۰ خانوار است. مراتع ییلاق آنها در اطراف اسدآباد (همدان) و محل قشلاق آنها اطراف صحنه و کرمانشاه است.

ـ طایفه گماری‌ها دارای ۲۵ خانوار هستند. مراتع ییلاق آنها در اطراف اسدآباد (همدان) و محل قشلاق آنها اطراف صحنه و کرمانشاه است.

ـ طایفه ویس‌ها دارای ۵ خانوار هستند. مراتع ییلاق آنها در اطراف اسدآباد (همدان) و محل قشلاق آنها اطراف صحنه و کرمانشاه است.

 

ایل‌های کرد زبان

این ایلات که از منطقه کردستان هستند، سالی چند ماه در همدان زندگی می‌کنند سپس کوچ می‌کنند. محل زندگی آنها اغلب در کوه‌های الوند، میدان میشان، تخت نادر، دره تاریک (راه تویسرکان) و آخر سر در چشمه فرشه همدان است. شغل آنها پرورش، و خرید و فروش گله و حیوانات است؛ و نیز تهیه انواع لبنیات از دیگر کارهای آنها است.

ـ شغل اغلب ایلات کردزبان پرورش دام و تهیه لبنیات است و با فروش آن امرار معاش می‌کنند.

 

طایفه بنفشه

طایفه بنفشه طایفه‌ای مستقل و نیمه کوچ‌رو هستند، که در اطراف کوه‌های نهاوند ییلاق می‌کنند. این طایفه دارای ۳۰ خانوار است و گاهی نیز در شهر زندگی می‌کنند.

 

طایفه مگه

طایفه مگه طایفه‌ای هستند مستقل و نیمه کوچ‌رو، که در اطراف کوه‌های نهاوند و تویسرکان زندگی می‌کنند. این طایفه دارای ۳۰ خانوار است و گاهی نیز در شهر زندگی می‌کنند.

 

ب). فرهنگ عامیانه

در این بخش نگاهی گذرا می‌کنیم به آداب و رسوم (ـ فولکور) ایلات و طوایف با موضوعاتی چون: برپا کردن چادر، گله‌داری، پخت‌وپز، از ختنه‌سوران تا گوش سوراخ کردن، آئین عروسی، آئین مرگ و دیگر معتقدات

 

برپاکردن چادر

روز حرکت

در بین ایل‌ها مرسوم است که چند روز مانده به روز حرکت، یکی از پیرمردهای ایل از روی تقویم‌های نجومی روز مبارک و سَعْدی را انتخاب کرده و به اطلاع تمامی افراد ایل می‌رساند مثلاً روز یکشنبه جهت حرکت بسیار خوب و سعد است و نحسی در آن واقع نشده است، از این‌رو خودتان را جهت حرکت آماده کنید. افراد ایل به محض شنیدن روز مبارک (سعد) اقدام به بسته‌بندی کرده و خود را جهت روز موعود آماده می‌کنند.

 

ساعت حرکت

در بین ایل مرسوم است که در روزی که قرار است افراد ایل حرکت نمایند، از صبح زود بزرگترهای ایل از خواب بیدار شده، سپس حیوانات و بارها را آماده کرده و پس از صرف مقدار کمی صبحانه اقدام به حرکت می‌کنند. ساعت حرکت را پیش از بیرون آمدن آفتاب قرار داده و این را به فال نیک می‌گیرند و عقیده دارند که اگر کاروانی از ایل حرکت نماید و مسافتی از محل اولیه دور شود و طلوع آفتاب را مشاهده نماید در آن سفری که در پیش دارند آسیب و صدمه و زیان نخواهند دید و سفر آنها به خوبی و خوشی سر خواهد شد. از این‌رو در روز حرکت، تمام افراد ایل خود را مهیا کرده و پیش از بالا آمدن آفتاب محل اولیه خود را ترک می‌کنند و به محض مشاهده طلوع آفتاب بچه‌ها، زن‌ها و مردها شروع به دست زدن و پایکوبی می‌کنند و این طلوع را بسیار خوش‌یمن و پر برکت دانسته و عقیده دارند که سفر آنها به خوشی و خرمی سر خواهد آمد.

 

هوای روز حرکت

در بین ایل مرسوم است که چون روز سعد (مبارک) معلوم گردد، هوا صاف باشد یا بارانی، حرکت را آغاز ‌کنند و همان‌گونه که گفته شد اگر هوا صاف باشد و طلوع آفتاب دیده شود بسیار خوشحال شده و آن سفر را خوش‌یوم و پر برکت می‌دانند. اما اگر هوا ابری باشد و در موقع حرکت، باران شروع به باریدن کند سفر را از جهت پرورش دام‌ها خوب می‌دانند و عقیده دارند که در این سفر به دام‌های آنها فواید بسیار خواهد رسید. زیرا باران را مقدمه‌ای می‌دانند برای محلی که قرار است در آن مکان فرود آیند و آن محل را بسیار پر علف، سبز و خرم می‌دانند، لذا در آن محل باراندازی را شروع می‌کنند.

 

ستاره‌شناسی

پیرمردها و پیرزن‌های ایل در شناخت ستاره‌ها تجربه بسیار دارند و قبل از بارندگی، و رعد و برق‌های کوهستانی که محل سکونت آنها آسیب ببیند در شب‌های بهاری که هوا صاف باشد و ستاره‌ها دیده شود از روی ستاره‌ها و نیز از وجود ابرها پیش‌بینی می‌کنند که هوا در روز بعد آفتابی است یا بارندگی خواهد شد، از این‌رو در ماه‌های دوم و سوم بهار اغلب پیرها ساعت‌های چندی به بررسی ستاره‌ها مشغولند و هوای روز بعد را به اطلاع افراد ایل می‌رسانند.

 

چادر زندگی

به طور کلی موقعی که ایل قصد حرکت به ییلاق را می‌کند تا زمانی که در شهر می‌باشد جهت استراحت و زندگی کردن از چادر استفاده می‌کند. از این‌رو هر ریش سفیدی بنا به تعداد نفرات خانواده خود چادری تهیه می‌کند که بتواند در آن زندگی و استراحت نماید. چادری که هر ایل از آن‌ها استفاده می‌کند دوخته خودشان است و توسط زن‌ها بافته می‌شود، اما در تهیه مواد آن‌ها از مردها نیز کمک می‌گیرند؛ همچنین در موقع برپا ساختن چادرها مردها نیز به زن‌ها کمک می‌کنند.

 

ساخت چادر

وسایلی که در ساخت چادر از آن‌‌ها استفاده می‌شود عبارت است از: موی بز، کمی پشم، طناب‌های نخی ضخیم، چوب‌های یک شکل، مقداری میخ‌های بزرگ آهنی (گل میخ) و پارچه مخصوص چادر که آب از آن عبور نمی‌کند.

جهت بافتن چادر ابتدا زن‌ها موی بز را که بسیار خشن و پر دوام است با دوک‌های دستی یا چوبی به صورت نخ در آورده، سپس شروع به بافتن چادر می‌کنند، بعد از بافته شدن چادر ـ‌که توسط زن‌ها در مدت ۱ الی ۲ ماه طول می‌کشدـ با طناب، چوب و میخ در هر جایی که تعیین گردد چادر را برپا می‌کنند. بعد از این‌که اسکان هر محل تمام شد چادرها را جمع کرده و در جای دیگری برپا می‌کنند.

 

مقام ریش سفید

در هر ایل مقام ریش سفید بسیار مهم است و دستورات او را کامل اجراء می‌کنند. ریش سفید در هر ایل همچون رئیس و بزرگ ایل شناخته می‌شود.

در ایل اگر اختلافی بروز کند وی اختلاف را از بین برده و محبت و صفا را برقرار می‌کند. همچنین در کارهایی که بخواهند انجام دهند با نظر او و مشورت او صورت می‌گیرد.

 

حمام کردن

مردان و پسر بچه‌ها نزدیک ظهر یا بعدازظهر که هوا گرم می‌شود در میان آب جویها و چشمه‌ها که آبش گرم می‌شود حمام کرده و شست‌وشو می‌کنند. آنها به جای صابون از گیاهی کوهی و سدر، و نیز از گِل سرشور جهت شستن موی سر استفاده می‌کنند. زنان و دختر بچه‌ها در اطراف چشمه‌ها با برپا کردن چادر عمل استحمام را انجام می‌دهند.

عشایر همدان سال ۱۳۶۷

زن‌ها نیز جهت تمیزتر شدن موی سرشان از سدر و گل سرشور استفاده می‌کنند و در میان آنان مرسوم است که پیش از استحمام کردن به موی سر خود حنا گذاشته و به ابروهای خود گرد خورشید کشیده و روز بعد آن را در حمام می‌شویند و عقیده دارند که گیاه سدر و گل سرشور مو را تمیز و براق و صاف می‌کند و گرد خورشید نیز ابروهای پیوسته و کمانی آن‌ها را سیاه و پر رشد می‌کند؛ از این‌رو در میان زن‌ها و دختران ایل رسم است که هر چند یک مرتبه به ابروهای خود گرد خورشید کشیده و آن را همیشه سیاه و پر رنگ نگاه دارند.

 

سوارکاری

فن سوارکاری در میان ایل بسیار رایج است و یکی از بهترین تفریحات و سرگرمی‌ها برای جوان‌ها و حتی پیران می‌باشد. افراد ایل چون از کار خارج می‌شوند با اسب‌های قوی‌هیکل و تندرو خود شروع به سوارکاری می‌کنند و این کار به‌قدری زیبا و باشکوه است که در آن هنگام دیگر افراد ایل از زن و دختر گرفته تا پیر و جوان در میدان‌گاه سوارکاری ـ‌که اغلب در کنار چادرها انتخاب می‌شودـ جمع شده و سوارکاران را تماشا می‌کنند.

 

شکار

از دیگر سرگرمی‌های رایج در میان ایل شکار حیوانات و پرندگان است، که اغلب توسط پیرمردان و جوان‌های ایل انجام می‌شود، و آنها با تفنگ‌‌های تک‌لول، سرپر و دولول که در بیشتر ایلات موجود است؛ ـ‌در مواقع بیکاری و خارج شدن از کار روزانه‌ـ به شکار حیوانات و پرندگان می‌روند. آنها اگر موفق به شکار حیوان بزرگی همچون بز کوهی، غاز یا اردک می‌شدند آن‌را به میان چادر می‌آوردند و پس از کباب کردن به سایر افراد ایل تقسیم می‌کردند.

 

خال‌کوبی

در هر دو ایلی که در همدان زندگی می‌کنند موضوع خال‌کوبی در بین زنان و مردان آن ایل صورت می‌گیرد و عقیده دارند که با کوبیدن خال علاوه آن‌که زیبا می‌شوند بدن آن‌ها از نظر سلامت تضمین می‌شود و نیز معتقدند اگر کسی خال نکوبد به خام باد مبتلا خواهد شد. علامت خام باد هم به این شکل است که باد در بدن وارد می‌شود و تمام یا قسمتی از بدن در آن باد جمع می‌شود و به شدت درد می‌گیرد، از این‌رو به محض این‌که کسی مبتلا به خام باد شود فرد را خال‌کوبی می‌کنند.

خال‌کوبی اغلب توسط زن‌ها صورت می‌گرفت و روش آن به این شکل بود که ابتدا ۱۰ـ۱۵ عدد سوزن را می‌آوردند، آنگاه استاد فن سوزن‌ها را با سرعت در محل مورد نظر فرو می‌کرد، در همان لحظه شخص دیگری فرد را می‌گرفت و خال‌کوب مرتب سوزن‌ها را با سلیقه و مهارت فرو می‌کرد. بعد از تمام شدن کار سوزن زنی، مقداری سرمه و پودر گیاهی مخصوص (که از ریشه گیاهی کوهی به دست می‌آمد) روی محل سوزن‌ها می‌ریختند، آنگاه محل را با دستمال می‌بستند و بعد از ۲۴ ساعت آن ‌را باز می‌کردند. در مدت یک هفته هر روز روی محل سوزن‌ها را با روغن حیوانی یا کره چرب می‌کردند تا این‌که بعد از پایان هفته نقش‌ها خوب می‌گرفت و محل خال‌ها نیز خوب می‌شد.

 

داغ کردن

در میان ایل اگر کسی زخم بد در بدنش بیرون می‌‌آمد و با هیچ‌گونه دوایی مداوا نمی‌شد علاجش را داغ کردن می‌دانستند.

روش داغ کردن به این شکل بود که ابتدا آهنی را ـ‌که مخصوص این کار داشتندـ روی آتش قرار می‌دادند تا خوب سرخ شود سپس آهن را روی قسمت زخم قرار می‌دادند و پس از لحظه‌ای قسمت سوخته شده را با مالیدن پمادی نرم که از روغن کرچک و چند نوع گیاه کوهی ـ‌که از ریشه درخت‌های کوهی تشکیل می‌شدـ چرب می‌کردند.

 

گله‌داری

چادر جهت حیوانات

جهت در امان ماندن حیوانات در ایل برای آن‌ها چادر برپا می‌کنند. چادری که برای حشم در ایل برپا می‌شود بدون سقف است و از موی بز و پشم دیگر حیوانات تهیه می‌گردد. آنان این چادرها را در فاصله بسیار کم و نزدیک چادر خودشان برپا می‌کنند تا در شب از حیوانات با خبر باشند.

 

نگهداری حشم

در میان ایلات به نگهداری گوسفند و بز بیشتر اهمیت داده می‌شود تا گاو، چون جهت چرا بردن حیوانات، گوسفندها و بزها را راحت‌تر می‌توانند ببرند و آنها را سیر نمایند تا گاوها؛ از این‌رو فقط به پرورش گوسفند و بز اقدام می‌کنند. همچنین اغلب گوسفندهای پرورش داده شده در میان ایل گوسفندان شیری هستند تا از شیر آن‌ها جهت تهیه لبنیات و سایر فراوردهای شیری استفاده ‌کنند، به‌ غیر از نگهداری گوسفند و بز در هر ایل، هر خانواده چند تا اسب، قاطر و یا شتر جهت حمل و نقل اموال ایل در زمان کوچ نگاه می‌دارند اما اغلب ایلات که در همدان زندگی می‌کنند از اسب و قاطراستفاده می‌کنند تا شتر.

 

ساعات چرا

هر روز یک ساعت پس از بیرون آمدن آفتاب یک یا چند نفر، حیوانات ایل را از اطراف چادر مخصوص خود به اطراف کوه‌ها و دامنه‌های کوه می‌برند و آنها را در چمن‌زارهای پر علف مشغول چرا می‌کنند و چون نزدیک ظهر می‌شود حشم را به اطراف چشمه‌ها و رودخانه‌ها برده و به آنها آب داده می‌شود پس از آب دادن ۱ الی ۲ ساعت در کنار تخته‌سنگ‌ها گوسفندان را به حالت استراحت رها کرده، پس از آن مجدداً گوسفندان را به چرا برده تا یک ساعت به غروب که به چادر بر می‌گردند.

به محض ورود حیوانات به چادر زنان و مردان شروع به دوشیدن شیر حشم می‌کنند، سپس مقداری علوفه برای آن‌ها می‌ریزند تا روز بعد. صبح روز بعد زنان و مردان زودتر بلند شده ضمن دادن آب به حیوانات دوشیدن شیر را آغاز می‌کنند، پس از اتمام شیردوشی حیوانات را آماده برای چرا به صحرا می‌کنند. این کار هر روزه انجام می‌شود تا زمانی که بخواهند کوچ نمایند.

 

مداوای زخم حیوانی

اگر از حیوانات ایل (گاو، گوسفند، بز، اسب، قاطر) در بدنش زخمی پیدا می‌شد و آن زخم بر اثر خراش بود آن را با مرهم نرمی که از روغن کرچک، روغن بادام، و چند نوع گیاه (خشک کوهی) درست می‌کردند مداوا می‌نمودند.

اما اگر زخم حیوانی زخم کهنه و مانده‌ای بود، ابتدا میله‌ای را در آتش می‌گذاشتند تا خوب سرخ شود سپس میله داغ شده را لحظه‌ای روی قسمت زخم می‌گذاشتند و پس از برداشتن آن مقداری ریشه برگ ـ‌که از کوه‌ها جمع‌آوری می‌کردندـ روی آن می‌پاشیدند و آن قسمت را خوب می‌بستند؛ آنگاه پس از چند روز آن‌را باز کرده و دوباره از گیاه یاد شده روی زخم می‌ریختند تا زخم بهبود پیدا می‌کرد.

 

پخت‌وپز

طرز تهیه و انواع نان

در میان ایل مرسوم است که خودشان نان تهیه کرده و از آن استفاده می‌کنند. نوع پختن نان در ایل به دو شیوه است، تنوری یا ساجی؛ که پخت هر کدام از این‌ها بستگی به مدت زمانی دارد که در آن محل اقامت می‌کنند. اگر مدت زمانی که توقف می‌کنند طولانی باشد با یاری مردها چند تنور زمینی می‌سازند و نان خود را در میان آن‌ها می‌پزند. اما اگر مدت توقف کوتاه باشد از ساج استفاده می‌کنند.

ـ نان ساجی؛ نانی که با ساج پخته می‌شود یک نوع است و به صورت لواش است. روش پختن آن به این طریق است که چند عدد سنگ را به صورت اجاق درست کرده، سپس ساج را روی آن قرار می‌دهند. آنگاه زیر ساج را با چوب روشن می‌کنند تا ساج کاملاً داغ و سرخ شود سپس خمیر نان را پس از باز کردن روی ساج می‌اندازند تا نان پخته ‌شود؛ به این نوع نان در میان ایل نان ساجی می‌گویند.

ـ نان تنوری؛ در تنور نان‌های متفاوتی درست می‌کنند که بعضی از آن‌ها عبارت‌اند از: نان لواش، نان چرب، ینچه کش و گرده شیرین.

در تهیه نان لواش قدری نمک ریخته می‌شود، اما در نان چرب به جای آب، از شیر و روغن و کره استفاده می‌شود و در نان ینچه کش که به صورت نان‌های بربری است از آب و دانه‌های سیاه‌دانه استفاده می‌شود.

 

تهیه غذا

در میان ایل انواع غذا‌ها طبخ می‌شود که اکثر آنها در همه جا رایج است، اما در این میان آب‌گوشتی طبخ می‌شود که متفاوت است در آن غذا از دوغ کشک، پیاز و تخم مرغ استفاده می‌شود.

 

تهیه لبنیات

در فصل بهار که چرا بیشتر است، اغلب حشم بچه‌دار می‌شوند و شیر آن‌ها زیادتر می‌گردد. از این‌رو زن‌های ایل در فصل بهار از شیر حیوانات ماست، کره و پنیر تهیه می‌کنند. آنها شیر و ماست حیوانات را نمی‌فروشند، اما در عوض کره و پنیری را که از آن تهیه می‌کنند به بازار آورده و به فروش می‌رسانند. همچنین در فصل بهار و تابستان چون دوغ آنها زیاد می‌شود از دوغ نیز جهت فروش استفاده می‌کنند.

در همدان دوغ ایل الوند و شاهسون معروف است. زیرا بر اثر خوردن علوفه‌جات و گیاه‌های خوش‌بوی الوندکوه دوغ آن‌ها خوش‌‌طعم می‌شود. از این‌رو از دوغ تازه آن‌ها جهت سوغات به بیرون از شهر همدان استفاده می‌شود و چون شخصی به جهت احوالپرسی به چادر آن‌ها وارد شود آنان نیز به رسم تعارف یک کاسه دوغ تاره با مخلوطی از آذربه یا پونه به دست مهمان تازه وارد می‌دهند.

 

از ختنه‌سوران تا گوش سوراخ کردن

ختنه‌سوران

اگر فرزند پسری به دنیا می‌آمد او را در کودکی ختنه نمی‌‌کردند بلکه پسربچه را در سن ۵ الی ۷ سالگی در یکی از روز‌‌های نیمه دوم ماه اردیبهشت که به ماه علف جوشان معروف است به طریق سنتی ختنه می‌کردند. و عقیده داشتند اگر بچه در کوچکی ختنه شود به او ظفر خواهد رسید و ممکن است تلف شود.

در روز ختنه‌سوران ابتدا سر و دست، و پای بچه را حنا می‌گذاشتند سپس سلمانی (آرایشگر) می‌آمد و بچه را ختنه می‌کرد. در هنگام مراسم ختنه سوران بچه را در میان چادر مردها می‌گرفتند و در بیرون سرنا زنان و دهل کوبان به پای‌کوبی مشغول می‌شدند. به محض این‌که کار ختنه انجام می‌گرفت شیرینی داده می‌شد و پس از آن انعام سلمانی را که عبارت بود از قند، چای، شیرینی، صابون، پیراهن و یک شلوار به او تقدیم می‌کردند، سپس سلمانی چادر را ترک می‌کرد و زن‌ها داخل چادر می‌شدند با آمدن زن‌ها رقص و پای‌کوبی شروع می‌شد و مردها نیز در کنار زنها شروع به رقصیدن می‌کردند. این رقص و شادمانی تا غروب ادامه پیدا می‌کرد آنگاه پدر و مادر بچه به تمامی افراد ایل شام می‌دادند. اغلب گوسفند قربانی می‌کردند و از گوشت آن در رشته پلو استفاده می‌شد. بعد از صرف شام زنها و مردها در اطراف چادر و در کنار چراغ و آتشی که می‌افروختند دوباره به رقصیدن و آواز مشغول می‌شدند که تا پاسی از شب ادامه پیدا می‌کرد و در آخر ریش سفید ایل به میان جمع می‌آمد و با ذکر دعا ختم مراسم را اعلام می‌کرد.

اما بچه‌ای که ختنه شده بود تا یک هفته اجازه نداشت از چادر خارج شود و هر روز سلمانی ایل به او سر می‌زد و با گیاهان صحرایی زخم ختنه را مداوا می‌کرد و پس از یک هفته به او اجازه پوشیدن شلوار داده می‌شد.

 

سوراخ کردن گوش و بینی دختران

همان‌گونه که برای پسر بچه‌ها در سنین ۵ الی ۷ سالگی مراسم ختنه‌سوران برپا می‌شد برای دختر بچه‌ها نیز در همین سنین مراسم سوراخ کردن گوش و بینی انجام می‌شد، با این تفاوت که در این مراسم مردها نقشی نداشتند و از آنها دعوت به عمل نمی‌آمد.

سوراخ کردن گوش و بینی اغلب توسط پیرزنها و کسانی‌ که در طبابت، رگ‌زنی، حجامت کردن، خال‌کوبیدن و بند انداختن مهارت داشتند اجراء می‌شد.

شیوه مراسم به این شکل بود که در یک روز آفتابی، مادرِ دختر بچه ابتدا از سایر زنها و دخترهای افراد قوم و خویش دعوت می‌کرد تا در مراسم حضور داشته باشند. سپس آبی را روی آتش قرار می‌دادند تا خوب گرم شود آنگاه دختر بچه را با آن آب شست‌وشو می‌دادند.

پس از شست‌وشو دختر بچه را وسط دو پای خود قرار می‌دادند و یکی دو نفر دیگر از افراد ایل بچه را محکم نگاه می‌داشتند، سپس زنی که می‌خواست گوش را سوراخ نماید ابتدا به مدت ۵ الی ۱۰ دقیقه لاله گوش را می‌مالید تا کاملاً سرخ شود و بی‌حس گردد آنگاه با سوزنی که قبلاً نوک آن داغ شده بود گوش دختر بچه را سوراخ  می‌کردند و نخی را با سوزن از داخل آن عبور می‌دادند و نخ را به صورت حلقه‌ای گره می‌زدند. سپس مقداری روغن بادام یا روغن حیوانی و یا کره تازه روی قسمت زخم می‌مالیدند؛ به این طریق عمل سوراخ کردن گوش انجام می‌شد. اما اگر می‌خواستند بینی دختر بچه‌ را سوراخ نمایند، ابتدا دختر بچه را وسط دو پا به صورت تخت می‌خواباندند سپس دست و سینه بچه را می‌گرفتند و شخص دیگری که عمل سوراخ کردن را انجام می‌داد از میان بینی فرد با سوزن نخی را عبور می‌داد و جای آن را با روغن حیوانی یا کره تازه یا روغن بادام مالش می‌داد و در پایان کمی گیاه دارویی که از ریشه یک نوع گیاه کوهی گرفته می‌شد روی آن می‌پاشیدند.

پس از یک هفته که با روغن‌مالی زخم خوب می‌شد، در بینی دختر نگینی می‌انداختند؛ و این نگین تا زمانی که دختر به خانه بخت نرفته بود می‌ماند اما به محض این‌که دختر عروس می‌شد آن حلقه را بیرون آورده و گوشواره‌ای به جای آن نگین آویز می‌کردند.

 

آئین عروسی

انتخاب عروس

انتخاب عروس در خارج از ایل صورت نمی‌گرفت. از این‌رو ابتدا از اقوام نزدیک شروع به جست‌وجو برای دختر مورد علاقه خود می‌کردند؛ اگر صحبت آنها با قوم و خویش نزدیک به نتیجه نمی‌رسید از دخترهای ایلات دیگر دختری را انتخاب کرده و با او ازدواج می‌کردند.

برای صحبت کردن و اعلام عروسی پدر پسر با ریش سفید ایل، و مادر دختر با پیرزن ایل ـ‌که از احترام و اهمیت خاصی برخوردار هستندـ رفته و موضوع گرفتن و اننتخاب دختر مورد نظر را با آنها در میان می‌گذاشتند و از آنها تقاضا می‌شد که هر دو یعنی ریش سفید ایل با پدر دختر و پیرزن ایل با مادر دختر صحبت نماید و آنها را در جریان قرار دهند.

پس از این‌که توافق حاصل می‌شد پیران ایل نیز با مشورت پدر و مادر دختر روزی را که سعد بود و قمر در عقرب نبود جهت عقد قرار داد تعیین می‌کردند. و نیز عقیده داشتند که در شب صحبت نشود، چون شب سیاه است و بخت دختر و پسر تیره و تار خواهد شد.

 

روز صحبت کردن

در روزی که جهت صحبت کردن در نظر گرفته می‌شد پدر و مادر و چند نفر از افراد نزدیک خانواده پسر به چادر خانواده دختر می‌رفتند و نیز از طرف خانواده دختر چند نفری از افراد نزدیک که پیش‌تر دعوت ‌شده بودند می‌آمدند. با ورود هر دو خانواده و آمدن پیران ایل که از هر دو جانب وکالت دارند صحبت شروع می‌شود، تا آن‌که به صورت توافقی راجع به مهریه، شیربها، زمان عروسی و دیگر قضایا به نتیجه‌گیری واحدی می‌رسیدند؛ آنگاه ملای ایل تمامی موارد را مکتوب کرده و به امضای دو طرف می‌رساند.

 

هفت شبانه‌روز مهمانی

آنها جشن عقد و عروسی را یک‌جا برگزار می‌کنند و رسم بر این دارند که دو طرف ـ‌خانواده پسر و دخترـ از تمامی قوم و خویش‌های دور و نزدیک دعوت به عمل آورند؛ و تا آنجا که ممکن است عروسی را هر چه با شکوه‌تر و مفصل‌تر برگزار کنند. آنها برای صرف غذا چندین عدد گوسفند را قربانی می‌کنند و از گوشت آن با پلو، چلو تهیه ‌می‌کنند؛ علاوه بر آن نان می‌پزند و با ماست و دوغ از مهمانان پذیرایی می‌کنند. اما تمامی این سوروسات در یک شام تمام نمی‌شود و آنها از پیش از عروسی مهمانان را دعوت می کنند و تا پایان عروسی ـ‌که چند روز طول می‌کشدـ به میهمانان شام و ناهار می‌دهند و این عمل می‌بایست ۵ تا ۷ بار تکرار شود و این بستگی به شرایط مالی طرفین دارد.

 

مراسم عروسی و چادر دختر و پسر

در چادر دختر، ابتدا عروس را حمام کرده سپس تمام دختران ایل دعوت می‌شدند و با پوشیدن لبا‌س‌های رنگارنگ و زدن پول روی گیسوان دختر او را آرایش کرده و آماده عروسی می‌کردند.

شیوه آرایش به این شکل بود که ابتدا به سر او حنا و رنگ می‌گذاشتند سپس دست و پای او را نقش‌ونگار می‌کشیدند آنگاه بعد از تمام شدن رنگ و حنا، به چشم عروس سرمه می‌کشیدند و ابروهای او را هلال‌وار می‌کردند. بعد پول‌های اهدایی را به لباس‌های رنگارنگ عروس آویزان می‌کردند. در طول آرایش عروس دختر بچه‌ها اطراف عروس حلقه می‌زدند و با خواندن و پای‌کوبی نشاط می‌کردند. همچنین در خانه داماد نیز دوستان داماد او را حمام می‌کردند و سپس سلمانی ایل موی سر او را مرتب می‌کرد، و به دست و پای داماد حنا می‌گذاشتند، و در طول آرایش داماد، جوان‌ها در اطراف او جمع می‌شدند و با خواندن و رقص چوپی می‌گرفتند.

 

بردن عروس

مراسم عروسی با دادن غذا در وعده که گفته شده ادامه داشته تا زمان عروسی می‌رسد در موقع بردن عروس چند سوار وعده‌ای از طرف خانواده (عروس) را روی اسب نشانده و به چادر داماد می‌برند بردن عروس از چادر عروس تا چادر داماد چندین ساعت طول کشیده در طول این مدت چند دسته نوازنده با دهل و سرنا و دایره و دف و شیپور مشغول زدن می‌شوند عده‌ای نیز از زنها و جوان‌های ایل جدا جدا و به صورت دسته‌جمعی از مواقع نیز توسط (خوش صداهای) ایل آواز با لهجه و زبان محلی که بسیار باشکوه است اجراء می‌شود این شادی و نشاط تا زمانی که عروس را به چادر داماد ببرند ادامه داشته و با شکوه و هرچه بیشتر انجام می‌شود.

 

خانه عروس

پس از آن‌که ازدواج صورت می‌گیرد پدر و مادر پسر او را از چادر خود جدا کرده و برای او چادری مجزا تهیه می‌کنند و از او می‌خواهند تا با همسرش به صورت مستقل و جدا زندگی نمایند.

 

آئین مرگ

مراسم مرگ

اگر فردی در میان ایل بمیرد بنا به رسمی که دارند در همان محلی که فرد مرده است او را دفن می‌کنند و به دستور ریش سفید ایل اگر زن باشد زنها و اگر مرد باشد مردها او را در کنار رودخانه یا چشمه‌ای که نزدیک چادرها است برده غسل داده و کفن می‌کنند؛ سپس طبق مراسمی ویژه‌ او را دفن ‌می‌کنند. در طول زمانی که میت را دفن می‌کنند زنها و دخترهای نزدیک میت با مویه کردن و چنگ انداختن به صورت خود اظهار ناراحتی می‌کنند. پس از عمل خاکسپاری مقداری از خاک مرده بر سر افراد نزدیک میت می‌ریزند زیرا عقیده دارند که این خاک آنها را سرد خواهد کرد.

آنها پس از مراسم خاکسپاری به چادرهای خود بر می‌گردند اما نزدیکان فرد تا ۳ روز از میان چادر خود بیرون نمی‌روند و غذا و کار آنها را اطرافیان نزدیک انجام می‌دهند و جهت صرف شام و ناهار یکی از افراد ایل تهیه کرده و به چادر عزیز از دست رفته می‌آورد و با آنها غذا را میل می‌کند. صاحب عزا پس از گذشت ۳ روز گوسفندی را قربانی می‌کند و از گوشت آن شام و ناهاری به تمامی افراد ایل می‌دهد.

 از دیگر آئین‌ها در مراسم عزاداری مدتی است که برای عزیز از دست رفته عزا نگاه می‌دارند و در میان ایل رسم بر این است که اگر میت جوان باشد تا ۴۰ روز و اگر پیر باشد تا ۳ هفته برای او عزا نگاه می‌دارند و پس از آن از عزا بیرون می‌آیند.

 

دیگر معتقدات

اعتقادات

ـ اگر کسی آب جوش روی زمین بریزد و بسم‌الله نگوید ظفر به او خواهد رسید و ممکن است بر اثر سوختن اطفال جن (از ما بهتران) آن شخص دیوانه شود. از این‌رو عقیده دارند با گفتن بسم‌الله جن فرار نموده و آب جوش روی آنها نخواهد ریخت.

ـ موقع رؤیت هلال اولِ ماه، به آب نگاه می‌کنند و تا زمانی که آب به دست آنها نرسد چشم‌ها را بسته و به کسی نگاه نمی‌کنند، تا این‌که یکی از افراد که هلال ماه را دیده مقداری آب رسانده او چشمش را باز نموده و به آب نگاه می‌کند؛ بعد از نگاه کردن آن شخص به آب سپس به دیگران هم نگاه می‌کند. زیرا آنها عقیده دارند کسی که هلال ماه را ببیند و به آب نگاه نکند آن یک ماه به او بد خواهد گذشت و ممکن است اتفاقات بدی برای او رخ بدهد.

ـ به محض این‌که آن‌ها صاحب فرزند پسر یا دختری شوند بعد از پوشیدن لباس بچه سه عدد تیله هفت سوراخ که از سرامیک تهیه می‌شود و به نام دُنی هفت سوراخ معروف است، روی لباس بچه می‌دوزند، و عقیده دارند که برای جلوگیری از چشم بد مؤثر است. 

ـ اگر بچه‌ای به سن ۷ سالگی برسد و دندان جلو او که به دندان هف (هفت)سالگی معروف است کنده شود، آن دندان را دور نمی‌اندازند و عقیده دارند که این دندان برای چشم زخم مؤثر است. از این‌رو آن دندان را میان پارچه‌ای سبز یا زرد رنگ دوخته و در جلدی لباس بچه آویزان می‌کنند.

ـ زن‌ها برای دختر و پسر بچه‌ها، و گاهی برای خود منجوق، کهربا، مهر، دست‌بند و گردن‌بند ساخته و از آن استفاده می‌کنند، و عقیده دارند که اگر یک مهره کهربای زرد در میان گردن‌بند انداخته شود صاحب آن گردن‌بند از چشم زخم و چشم بد در امان خواهد ماند.

ـ به محض این‌که پسر یا دختر بچه‌ای به سن ۲ سالگی برسد، جهت در امان ماندن از چشم بد و هرگونه آسیب، برای او چهل بسم‌الله تهیه کرده و آن را به صورت ضربدر در گردن بچه و در روی لباس او آویزان می‌کنند.

چهل بسم‌الله از ۴۰ قطعه حلبی به صورت لوزی تهیه می‌شود که در روی هر قطعه یک کلمه بسم‌الله کنده می‌شود، سپس هر ۲۰ قطعه را با یک تکه نخ به هم متصل می‌کنند و هر تکه ۲۰ تایی را به صورت ضربدر در گردن بچه‌ها می‌اندازند.

ـ هر زنی به صورت پنهانی، یک عدد طلسم مهر و محبت، در زیر لباس خود دارد، این طلسم جهت محبوب شدن نزد شوهر و افراد فامیل است. آن‌ها نیز عقیده دارند اگر طلسم مهر و محبت از آن‌ها دور شود از نظر شوهر خواهند افتاد و ممکن است تا مرز جدایی نیز برسد، از این‌رو زن‌های ایل طلسم مهر و محبت را در میان پارچه سبز، زرد یا آبی‌رنگی دوخته و در میان لباس‌های خود پنهان می‌کنند تا دیگران آن را ندیده و همیشه طلسم برای او باقی بماند.

این طلسم‌ها از یک قطعه آهن که به صورت لوزی و گاهی به صورت مربع یا مستطیل شکل است تهبه می‌شود و توسط دعانویس‌های ایل به نام زن و شوهر زن و تمام افراد فامیل آن زن کنده می‌شود، البته به صورت رمز و عدد.

ـ تمامی افراد ایل به دعا اعتقاد دارند و عقیده دارند اگر کسی دعایی دارد بایستی از او خوب مراقبت کند زیرا اگر دعا از او دور شود به او ظفر و آسیب خواهد رسید از این‌رو مردها دعا را در میان پارچه سبزرنگی گذاشته و به لباس خود می‌دوزند و زنها نیز دعا را میان پارچه زرد یا آبی‌رنگی گذاشته و به لباس خود آویزان می‌کنند؛ همچنین اگر شیر گاو آنها کم شود می‌گویند به او نظر رسیده است و جهت بهبود گاو دعایی می‌آورند و آن را به صورت مثلثی‌شکل در میان قطعه‌ای از چرم زردرنگ می‌دوزند و با چند عدد مهره هفت سوراخ آن را به گردن گاو آویزان می‌کنند.

ـ به سنگین و سبک بودن محلی که در آن فرود خواهند آمد اعتقاد دارند و بر اثر تجربه‌های زیادی که در طول سفر داشته‌اند در زمین‌هایی که در سال‌های پیش‌تر برای آن‌ها بدیوم بوده است فرود نمی‌آیند؛ از این‌رو زمینی را جهت فرود آمدن و زندگی کردن انتخاب می‌کنند که سبک باشد و اغلب چنین زمین‌هایی را در دامنه کوه‌ها و تل‌ها انتخاب کرده و در شکاف کوه‌ها هیچ‌گاه چادر برپا نمی‌کنند. آن‌ها نیز عقیده دارند که نزدیک چشمه‌ها چادر برپا کردن سنگین است و خوابیدن و زندگی کردن خوب نیست و ممکن است به انسان ظفر و آسیب برسد و تا آن‌جایی که ممکن است از چشمه‌ها فاصله گرفته و چادرهای خود را در دورتر برپا می‌کنند. و نیز اگر در نزدیکی باغ و بوستانی که در دامنه  کوه‌ها بخواهند چادر برپا کنند سعی می‌کنند زیر درخت گردو قرار نگیرند زیرا عقیده دارند هر کس شب زیر درخت گردو بخوابد مجنون خواهد شد.

ـ اگر گربه سیاه‌رنگی در میان چادر ایل بیاید آن را خوش‌یمن ‌دانسته و معتقدند که به صاحب آن چادر طولی نخواهد کشید که خبر خوش، و یا خیر و برکتی خواهد رسید. اگر کسی در شب گربه را با چوب بزند دیوانه خواهد شد زیرا گربه سیاه را از خانواده جن و پری می‌دانند و ممکن است در شب به گربه ظفر و آسیب برسد و آن‌ها نیز جهت تلافی کردن به انسان ظفر زده و شخص را دیوانه کنند.

ـ  هیچ‌گاه آب روی خاکستر داغ نمی‌ریزیند زیرا عقیده دارند که اگر آب روی خاکستر داغ ریخته شود به آن‌ها ظفر خواهد رسید و ممکن است خود یا بچه آنان دیوانه شود از این‌رو هنگامی که اجاق را خاموش می‌کنند خاکسترهای داغ را جمع‌آوری کرده سپس جام «چهل کلید» را آورده و مقداری آب در جام چهل کلید می‌ریزند، آنگاه روی خاکسترِ داغ می‌ریزند. همچنین زن‌هایی که باردار هستند اجازه ندارند به خاکستر داغ نزدیک شوند و آب جام چهل کلید را روی خاکستر داغ بریزند زیرا عقیده دارند اگر این کار را انجام دهند جن و پری به بچه داخل شکم آن‌ها ظفر زده و ممکن است بچه را در شکم خفه نمایند.


راویان (برحسب سن)

ـ سید مراد ترکاشوند، ۸۵ ساله، باسواد، ریش‌سفید ایل ترکاشوند، تیره رحمتی.      

ـ شاه یعقوب مرشدی، ۸۴ ساله، باسواد، ریش‌سفید ایل ترکاشوند، تیره مرشدی.

ـ میرزا شاطر مراد عبدلی، ۸۴ ساله، باسواد، ریش‌سفید ایل حسنوند، تیره میرزاجان.

ـ رستم ظهرابی، ۸۴ ساله، باسواد، ریش‌سفید ایل ترک، تیره سهرابی.

ـ زال محمد رستمی، ۸۱ ساله، بی‌سواد، ریش‌سفید ایل سلیمانی، تیره آقامیر.

ـ شیرولی شاهسوندی، ۸۱ ساله، بی‌سواد، ریش‌سفید ایل شاهسوند، تیره نیازی.

ـ سید علی شاه‌ویس، ۸۱ ساله، بی‌سواد، ریش‌سفید ایل جمور، تیره شاه‌ویس.

ـ کمندعلی عقابی، ۸۰ ساله، بی‌سواد، ریش‌سفید ایل ملیجانی، تیره حنجر.

ـ دادا مراد یارم‌طاقلو، ۸۰ ساله، بی‌سواد، ریش‌سفید ایل ترک، تیره یارم‌طاقلو.

ـ طلعت‌ بی‌بی ظهرابی، ۸۰ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترک، تیره سهرابی.

ـ طلعت بی‌بی ظهرابی، ۸۰ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترک، تیره سهرابی.

ـ الله‌قلی جمادلی، ۷۹ ساله، باسواد، ریش سفید ایل ترک، تیره جمادلی.

ـ کاکا میرولد کوهی، ۷۸ ساله، بی‌سواد، ریش سفید ایل ترکاشوند، تیره یارویس.

ـ خداداد بنفشه، ۷۸ ساله، بی‌سواد، ریش سفید ایل بنفشه.

ـ کاکا احمد مرادی، ۷۸ ساله، بی‌سواد، ریش سفید ایل حسنوند، تیره ابراهیمی.

ـ سیده بی‌بی بیگم شاه‌ویسی، ۷۸ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل جمور، تیره شاه‌ویس.

ـ خورشید مرشدی، ۷۶ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترکاشوند، تیره مرشدی.

ـ بی‌بی قمر تاج ترکاشوند، ۷۵ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترکاشوند، تیره رحمتی.

ـ شهسوار احمدی، ۷۵ ساله، باسواد، ریش سفید ایل ترکاشوند، تیره پرزاد.

ـ منصور شیرکوهی، ۷۵ ساله، باسواد، ریش سفید ایل ترک، از تیره نیازی.

ـ مه‌لقا رستمی، ۷۳ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل سلیمانی، تیره آقامیر.

ـ شاه‌ولی مکانی، ۷۲ ساله، باسواد، ریش سفید ایل مگه.

ـ غلام عباس گماری، ۷۲ ساله، بی‌سواد، ریش سفید ایل جمور، تیره گماری.

ـ بی‌بی خاتون شاهسوندی، ۷۲ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل شاهسوند.

ـ کوزل مراد عبدلی، ۷۲ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل حسنوند، تیره میرزا جان.

ـ گوهر بیگم احمدی، ۷۱ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترکاشوند، تیره پیرزاد.

ـ جیران [ناخوانا] عقابی، ۷۱ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ملیجانی، تیره حنجر.

ـ دلبربیگم یارمطاقلو، ۷۰ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترک، تیره نیازی.

ـ بی‌بی ماهی گماری، ۶۹ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل جمور، تیره گماری.

ـ مریم بی‌بی میرولدی، ۶۸ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترکاشوند، تیره یار ویس.

ـ شاه‌صنم جمادلی، ۶۸ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترک، تیره جمادلی.

ـ بی‌بی زینب شیرکوهی، ۶۸ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل ترک، تیره نیازی.

ـ ماه‌تابان مکانی، ۶۸ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل مگه.

ـ آهو بی‌بی بنفشه، ۶۵ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل بنفشه.

ـ سکینه کاکامرادی، ۶۱ ساله، بی‌سواد، بزرگ زن ایل حسنوند، تیره ابراهیمی.


 

*.  عشایر و طوایف همدان، نوشته عباس فیضی، (تدوین و بازنویسی مهدی به‌خیال)، هفته‌نامه همدان‌نامه، سال سوم، شماره ۵۴، دو‌شنبه ۲۳ تیرماه ۱۳۹۹، ص ۷. [قسمت اول]./ همان، شماره ۵۵، چهار‌شنبه ۱ مردادماه ۱۳۹۹، ص ۷. [قسمت دوم]./ همان، شماره ۵۶، یک‌شنبه ۱۲ مردادماه ۱۳۹۹، ص ۴. [قسمت سوم]./ همان، شماره ۵۷، چهار‌شنبه، ۲۲ مردادماه ۱۳۹۹، ص ۷. [قسمت چهارم]./ همان، شماره ۵۸، چهار‌شنبه ۵ شهریورماه ۱۳۹۹، ص ۷ [قسمت پنجم].

[۱]. ورمزیارها در اصل تیره‌ای از ایل کرد گلباغی هستند که بر اثر مهاجرت و تبعید به ایلات لر و ترک نیز پیوسته‌اند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه:


مهدی به‌خیال

09185455024
08132513614

mahdibook10@gmail.com

همدان، خیابان بوعلی،
سرپل یخچال،کوچه عبدل (شهید محمدی)،
کتاب مهدی