از خاطرات دور تا روایت تازه از حافظ/ مهدی بهخیال
گفتاری چند در باب کتاب «پرسهها و پرسشها»، نوشتهی: داریوش آشوری*
پرسهها و پرسشها (مجموعهی مقاله)
نوشته: داریوش آشوری
تهران، نشرآگه
چاپ یکم: بهار ۱۳۸۹
۳۹۰ صفحه، ۸۷۰۰ تومان
«این مجموعه، که بیستونه مقاله را در بر دارد، حاصل دورانی چهل ساله از کار و کوشش قلمی من است که در مجلهها منتشر شده بودند و برخی در سالهای اخیر بر روی اینترنت. … و به هر حال نشان از گوشه ای از کنجکاویهای من و مسیر کار نویسندگیام نیز در آن هست، که در این مجموعه گنجاندهام. … مقالهها را از نظر سبک و نیز شیوهی نگارش بازبینی کردهام. زبان نگارهی (رسمالخط) آنها را نیز به شیوهی پیشنهادی خود در سالهای اخیر درآوردهام.»
این مختصر بخشی از توضیحاتی است که داریوش آشوری نویسندهی اثر بر دیباچهی کتاب فوق نوشته و در پشت جلد این کتاب نقش بسته است. وی پیشتر کتابهای شاخص دیگری چون: دانشنامهی سیاسی، زبان باز، ما و مدرنیت، شعر واندیشه، عرفان و رندی در شعر حافظ، شهریار (ماکیاولی)، چنین گفت زرتشت(نیچه) و بسیاری دیگر را ترجمه و تألیف کرده است که در پروندهی کاری خود دارد. اما اینبار مجموعهای از مقالات منتشر شده و نشدهی خود را که در بین سالهای ۱۳۴۸تا ۱۳۸۸در نشریات مختلف خارج از کشور همچون:
آرش، چشمانداز، و در داخل ایران از قبیل: کتاب آگاه، جهان کتاب، راه نو، جهان نو، رودکی و دیگر نشریات به چاپ رسانده بود دستچین کرده و به «همت و پافشاری» مدیر انتشارات آگه آقای حسین حسینخانی به چاپ رسانید. وی از میان مقالاتی که در این سالها منتشر کرده است مقالاتی را انتخاب نموده که هنوز تازگی و طراوت خود را دارند، او این مقالات را مجدداً بازبینی کرده و با کشیدن دستی به سر و روی آنها به چاپ رسانیده است.
این اثر متشکل از سه بخش همراه با سرفصلهایی که در ذیل می آید تنظیم شده است:
بخش یکم: چهرهها
جلال آلاحمد/ با خلیل ملکی در واپسین سالهای زندگیاش/ با ساعدی و بی او/ یاد نادر افشار نادری/ وفای به عهد (در بزرگداشت محمدحسن لطفی)/ صدیقی مرداخلاق، مردعلم، مرد سیاست/ تروتسکی در آینهی خود/ ویتگنشتاین، شوریده سر منطقی/ مارتین هایدگر/ یاد احمد فردید.
بخش دوم: گشت و گذار
انسان و هنرهای نمایشی/ رصدخانه/ نیچه و ایران/ معمای حافظ/ رندی و نظربازی/ فارسی، دری، تاجیکی/ گفتار و گفتمان/ تراژدی روشنفکری ما/ هویت ملی و پروژهی ملت سازی/ از شمایل به تصویر/ انسان و اُنس.
بخش سوم: نقد و نظر
فرهنگ هزاره/ سخنی دربارهی فرهنگ نویسی دوزبانه/ فرهنگ بزرگ سخن/ معمای بوف کور/ تبار شناسی روشنفکری ما/ حافظ «به روایت عباس کیارستمی»/ چرا «رواداری»؟/ داستان تنوین.
بخش اول کتاب چنانکه از نام آن پیداست بیشتر به «چهرهها» پرداخته شده است ـاز داستاننویس تا سیاستمدارـ که نویسنده زیرکانه مقالاتی را انتخاب نموده که خوشخوانتر است یا جنبهی خاطرات آنها بیشتر خودی نشان میدهد، اما آنچه مقالات را جذاب و خواندنیتر میکند نکات ظریفیست که داریوش آشوری در لابهلای متن به آنها پرداخته به عنوان اشاره وی در مقالهی «با ساعدی و بی او»، (صص۵۰ـ۵۱) مینویسد:
«… جنازهاش را تشییع با شکوهی کردند. چند صد نفر دنبال جنازه بودند. ماشین نعشکشی که جنازهی او را به گورستان پرلاشز (Per Lachaise)میبرد سقف بلندی داشت تا بالا آراسته به تاجهای گل. نقاشی هم یک تابلوی بزرگ رنگ روغن از او کشیده بود، بسیار با صلابت و هیبت. به تناش ردای رسمی استادان دانشگاه را پوشانده بود. یک کتاب بزرگ هم داده بود دست راست یا چپاش. گویی یکی از اعضای فرهنگستان فرانسه را میبرند به خاک بسپارند. اگر خوداش این تابلو را میدید، از این هیبت و هیأت استادانه از خنده رودهبر میشد. زیرا از این شکل و شمایلهای رسمی بیزار بود. شاید هرگز به فکراش هم نرسیده بود که یک استاد دانشگاه باشد آنهم با چنین هیبتی. این رند آشفتهی بی سامان و قلمزن صد ـ من ـ یک ـ غاز را چه به آن مقامات و هیبتهای رسمی! همیشه وقتی کتابهای گنده در دست من میدید میزد زیر خنده و مسخره میکرد حالا پس از مرگاش، نقاشیـ البته از سر ارادتـ یکی از آن کتابهای گنده را زده بود زیر بغل خوداش وردای استادی با آستین گشاد و آویزهی دوریقه به او پوشانده بود یعنی که حضرت استاد دکتر پروفسور غلامحسین ساعدی! و نقاش، بیخبر، انتقام خندههایی را که به ریش من کرده بود از بابت به دست گرفتن کتابهای گنده، از او گرفته بود!… .»
اما در بخش دوم که عنوان «گشت و گذار» برایش انتخاب شده و بر پیشانی این بخش میدرخشد اکثراًمقالاتی روشنفکرانه است که به خوبی کنار هم چیده شدهاند اما در این بین مقالهای جا خوش کرده است که از آن جنس نیست با نام «انسان و انس رضا مارمولک و حکمت شاعرانهی آنتوان دوسنت اگزوپری»، (ص ۲۷۷) که نویسنده از روی علاقه نگاهی گذرا به فیلم ایرانی مارمولک، ساختهی کمال تبریزی کرده است و شاید از بابت این مقاله، عنوان «گشت و گذار » برای این بخش انتخاب شده است.
در بخش سوم این مجموعه نام «نقد و نظر» برایش ثبت شده است که کاملاً زیبندهاش است چون دیگر مقالات این بخش جنبهی علمی و فنی پیدا کردهاند و دغدغههای داریوش آشوری را به خوبی نشان میدهد، آنچه را که نمیتوان پنهان کرد، حظ وافری است که از این بخش بردهام؛ او در این قسمت به نقد آثار بزرگان پرداخته که به واقع کاریست که از بزرگی بر میآید، حال تا چه حد از عهدهی این کار موفق بیرون آمده است سخنی نیست همان که باب گفتوگو و نقد را باز کرده است جای بسی خوشحالیست. او در این بخش واپسین به نقد آثاری چون: «فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی: دکتر حسن انوری، ۸جلد، انتشارات سخن، تهران ۱۳۸۱» یا «فرهنگ معاصر هزاره، انگلیسی فارسی، ۲جلد، علیمحمد حقشناس ـ حسین سامعی ـ نرگس انتخابی. ناشر: فرهنگ معاصر، تهران ۱۳۸۰»، و آثاری دیگر که در اول گفتار بخش سوم بدانها اشاره شد پرداخته است. اما مقالهای که در این بخش سری بالاتر از بقیه دارد نقدی است انتقادی که بر کتاب «حافظ، به روایت عباس کیارستمی» نوشته است «چاپ یکم، نشر فرزانروز، تهران، ۱۳۸۵، قطع جیبی، ۷۰۰ص». او دیگر در این مقاله تعارفات را کنار گذاشته و بدون ملاحظهکاری آب پاکی را بر «حافظ کیارستمی» میریزد و خیالش را راحت میکند. استاد داریوش آشوری با لحنی دیگر که نشان از دغدغههای حافظپژوهی اوست سخن میگوید و با اشاره به «حافظ شاملو» تعجب خود را از کار کیارستمی به وضوح نشان میدهد و مینویسد:
«داستان حافظخوانی و حافظدانی و حافظپژوهی و حافظبازی و حافظفروشی ما را گویی پایانی نیست. … اما اینبار، با شگفتی بسیار، به ویراستاری یک هنرمند سینماگر نامدار. کتاب را ورقی بزنی، ۶۴۷ نیمبیت (مصرع) از حافظ در آن میبینی، هر یک در یک صفحه. اما هر نیمبیت را سه یا چهار بار شکسته و زیر هم چیده. … این امکان تازه چیست؟… این «حافظ، به روایت کیارستمی» که بناست «مطلقاً مدرن» باشد، کم و بیش نمونهایست از فهم رایج در میان ما از «مدرنیت»، که هر برهم زدن نظمی یا هر شلوغکاری را کار نو آورانهای و آفرینش هنرمندانهای گمان می کند». (ص ۳۷۰)
اما آنچه میتواند در این مقاله جالب باشد ظرافت و تیزبینی نویسنده است که با نگاهی به دور و بر خود گوشهی چشمی هم به بهاءالدین خرمشاهی میاندازد و به سبب نوشتن دیباچهای بر کار کیارستمی مینویسد:
«این دوست نازنین عهد جوانی من، خرمشاهی، «زانجاکه» ـ به گفتهی حافظـ «لطف شامل و خلق کریم» اوست، چنان ریخت و پاشی در تعریف و تعارف دارد که با سخاوت و مهماننوازی حاتم طائی پهلو میزند. در این دیباچه هم، پس از اندکی تردید دربارهی این کار در آغاز، سنگ تمام گذاشته و «حاصل کار» کیارستمی را «یک تنوع مهم ] تأکید از من است[ در کار و بار شعر و حافظ پژوهی» دانسته است. … یکی دو غلط نوشتاری و متنی هم به چشمام خورده است که گویا از چشم آقای خرمشاهی پنهان مانده است. ولی مهم نیست. بگذریم». (صص۳۷۲ـ۳۸۰)
* از خاطرات دور تا روایت تازه از حافظ «گفتاری چند در باب کتاب پرسهها و پرسشها نوشتهی: داریوش آشوری»، هفتهنامهی سپهرغرب، سال دوم، شمارهی ۷۸، دوشنبه ۱۲مهر ۱۳۸۹، ص ۷.