کتابنامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانشفر هنرمندی صاحب سبک بود/ مهدی به‌خیال

نیم‌نگاهی به زندگی حسن دانشفر *

از خوشنوبسی‌های حسن دانشفر.

از خوشنوبسی‌های حسن دانشفر.

استاد حسن دانشفر همدانی؛ خوشنویس صاحب ذوق، موسیقی‌دان با کمال و محقق برجسته با مهجوری و گمنامی زیست و در عزلت و گوشه‌نشینی در بهار ۱۳۸۴رُخ در نقاب خاک کشید؛ او که خود را طلبه‌ای عاشق می‌پنداشت سرشار از تواضع و فروتنی بود. وی آثار پژوهشی خود را با خط خوش کتابت می‌کرد و با هزینه‌ی شخصی به زیور طبع می‌آراست و حتی در مواقعی پخش آثار را خود مُتقبل می‌شد.

او صاحبِ سبک، و شیوه‌ای خاص بود و به شگردهایی دست‌یافته بود که کار او را از دیگران متمایز می‌کرد. خوشنویسی‌های استاد دانشفر برای اساتید فن قابل تشخیص، اعتبار و اشتهار بود. شیفتگان آثارش از سرتاسر ایران (خصوصاً اصفهانی‌ها) به خدمت این بزرگوار می‌شتافتند و اثری از او را به ارمغان می‌بردند.

دکتر محسن هشترودی و استاد مجتبی مینوی مقدمه‌های جداگانه‌ای بر کتاب «درباره‌ی رباعیات خیام» او نگاشته‌اند؛ از سوی دیگر دکتر پرویز اذکائی، کتاب «چند نکته درباره‌ی عین‌القضات» نوشته‌ی او را خوب دانسته بود و گفتاری از آن را انتخاب و در کتاب «ماتیکان عین‌القضات همدانی» به چاپ رساند، و از او با عنوان «ادیب هنرمند همدانی» یاد کرد؛ و یا دیگر دوستان او حسن کسائی و محمد گلبن از ارادت خود با این هنرمند فرزانه یاد می‌کردند و باز بوده و هستند دیگر کسانی ‌چون بهاء‌الدین خرمشاهی که از داشتن تابلوی خوشنویسی کاتب به خود می‌بالیدند. اما با این حال آن‌چنان که بایسته و شایسته‌ بود قدرش شناخته نشد و حقش ادا نگردید.

روی جلد کتاب رباعیات خیام، به قلم و خط دانشفر.

روی جلد کتاب درباره‌ی رباعیات عمر خیام، به قلم و خط دانشفر.

حسن دانشفر در سال ۱۳۰۱ﻫش. در شهر همدان در محله‌ی «نظربیگ» به دنیا آمد. پدرش میرزا آقا مردی دوستدار ادب و هنر بود و خیلی زود کودک خود را به مکتب‌خانه‌ی «کمال» فرستاد اما دیری نپایید که شاگرد مدرسه از درس و مشق بیزار، و طفل گریزپای مکتب گردید، و دلیلش را خشونت‌های گاه‌و‌بی‌گاه ملای مکتب‌خانه دانست.

میرزا آقا که شرایط را بدین شکل دید تصمیم گرفت مکتب‌خانه را در خانه‌ی شخصی خود دایر کند و با تمام فقر و گرفتاری که داشت از دوستانش کمک گرفت تا فرزند را سواد خواندن و نوشتن بیاموزند. و حسن دانشفر با ذوق و شوق به کسب دانش ‌پرداخت و این جمله‌ی پدر را که گفته بود: «بیاموز حسن، دانش بیاموز، که آموختن دانش همان یافتن گنج است. با هنر و هنر آفرینی مونس شو که زندگی سرفرازانه در عالم هنر نصیب می‌شود.[۱]» را با جان دل پذیرفته بود. اما دیری نپایید که پدرش را که یار و حامیش بود از دست داد و روزگار، مشکلات زندگی و مسئولیت خانواده را برای او به ارمغان آورد و بر دوش نحیف او انداخت و مجال ادامه‌ی تحصیل را از او گرفت. و به ناچار و برخلاف میل باطنی‌اش به استخدام در اداره‌ی پست و تلگراف همدان درآمد؛ تا یار و سرپناهی برای مادر مظلومش گردد.

روی جلد کتاب عین‌القضات همدانی، به قلم و خط دانشفر.

روی جلد کتاب عین‌القضات همدانی، به قلم و خط دانشفر.

او از کودکی به هنر موسیقی و خوشنویسی علاقه‌مند بود و برای آموختن ساز مورد علاقه‌اش که ویلن بود مدتی را در کلاس فارابی گذراند. اما با مخالفت‌های خانواده دست از ساز کشید و به صورت جدی هنر خوشنویسی را نزد میرزا غلامحسین اسلامبولچی (پدربزرگ دکتر محمدحسین حلیمی) فراگرفت و مدت زمانی بعد از استاد زرین‌خط (ـ زرین‌قلم) کسب فیض نمود.

استاد زرین‌خط مشق نوشته‌های دانشفر را پسندید و به او توصیه کرد: «دامن خط را رها نکن، قدر ذوق و استعدادت را بدان…[۲]» دانشفر پند استاد را گوش داد و مشق ‌نوشت و تمرین کرد و هم‌چنان به شغل اداری خود که هیچ‌گونه رضایتی از آن نداشت ادامه ‌داد. وی در همین اوان با «عالیه خانم» ازدواج کرد؛ و با محبت و مهربانی به یکدیگر مهر می‌ورزیدند. استاد همیشه قدردان همسرش بود و می‌گفت: «همسرم عالیه نقش عمده‌ای در کارهای تحقیقی من داشته و در تبلور ذوق من در عرصه خوشنویسی و موسیقی کارساز بوده است… ایمان دارم اگر عالیه این زن فداکار دست از حمایت من می‌کشید من هیچ‌کاره بودم هیچ‌کاره…[۳]»

او بعد از ازدواج ـ‌که خود مستقل شده بود و از قید و بند خانه‌ی پدری رهایی جسته بودـ شتابان به دنبال ساز مورد علاقه‌اش شتافت و همزمان با ساز و خوشنویسی به تحقیق درباره‌ی زندگانی خیام، باباطاهر، و عین‌القضات پرداخت و از آن دوران بود که او به وادی ادب و عرفان کشیده شد، اما این همه ذوق و شوق با شغل اداری او که فرصت تمرین و ممارست و تحقیق و پژوهش را از او گرفته بود میسر نبود تا آن‌که به سن بازنشستگی رسید و آثار هنری و تحقیقاتی او یک به‌یک شکوفا و نمود پیدا کرد.

روی جلد کتاب پشت پرده‌ها، به قلم و خط دانشفر.

روی جلد کتاب پشت پرده‌ها، به قلم و خط دانشفر.

وی در این‌باره می‌گوید: «شاید جالب باشد اقرار کنم رجعت عمده و اصلی من در دوستی و زندگی با هنر از این دوران شروع می‌شود و خط من در همین روزگار به تنوع و تکامل می‌رسد. ساز خاک خورده را در ایام خانه‌نشینی غبار از چهره برگرفتم و در آغوش کشیدم…[۴]»

دانشفر در خوشنویسی سال‌ها بر سیاق و شیوه‌ی اساتید قدیم هم‌چون میرعماد، میرزا غلام‌رضا اصفهانی، عمادالکتاب سیفی قزوینی تمرین می‌کرد و آنان را کارگشا و راهنمای واقعی خود می‌دانست و در این راه که قدم گذاشته بود لذت می‌برد و می‌گفت: «با قطعه‌ای شکسته [نستعلیق] از درویش عبدالمجید روزها زندگی می‌کنم چنان‌که با خط قائم‌مقام فراهانی یا مرحوم گلستانه…[۵] که باور می‌کند که کارمند مواجب‌بگیر با آن همه مسؤلیت‌ها و گرفتاری‌ها گاهی برای یافتن و دیدن یک قطعه از آثار کلک بی‌نظیر میرعماد، شهرها و دیارها را طی کرده باشد؟ بنا به قول دوستی، که نشانی قطعه خطی از میرعماد را نزد خویشاوند در اصفهان به من داد، دوشبانه روز فاصله همدان تا اصفهان را با جاده‌های ناهموار آن روزگاران با رنج طی کردم تا به وصال آن قطعه رسیدم و آرام گرفتم…[۶]، هرگز دلم راضی نمی‌شود خطی بنویسم با شور و حال و احساسی لازمه‌‌ی نوشتن، بعد در سر فرصت با مشاهده سست بودن  کلمه‌ای، تیغ به دست بگیرم و در راه اصلاح آن کوشش کنم…[۷]»

روی جلد کتاب سیری در اشعار حافظ، به قلم و خط دانشفر.

روی جلد کتاب سیری در اشعار حافظ، به قلم و خط دانشفر.

او با ذوق و حساسیت به هنر نگاه می‌کرد و مثلاً دیر زمانی که کاغذ مرغوب برای نوشتن پیدا نکرده بود با لجاجت و به عمد مدتی را روی مقوای کارتن مشق کرده بود؛ یا آن‌که «نقاشی خط» را یک تفنن ناپایدار می‌دانست. و همین‌طور در زمینه‌ی تحقیقاتی که درباره‌ی رباعیات خیام و دوبیتی‌های باباطاهر انجام داد سعی داشت تمیز را از غیر اصیل جدا کند.

استاد حسن دانشفر پس از آن‌که صاحب سبک شد بنا به درخواست عده‌ای از هنردوستان جمعه‌ها بعدازظهر را به آموزش خوشنویسی اختصاص داد و این امر را در خانه‌ی کوچک خود که در خیابان گلزار بود دایر کرد.

در آن سال‌ها بود که (۱۳۸۰) چندشبی را در خدمت استاد بودم تا خط نوشته‌های عارف قزوینی را که به حروف چاپی برگردانده نشده بود را برایم بخواند و یادداشت کنم. او با صبر و شکیبایی، و با وسواس و دقتی که داشت متن‌ها را بررسی می‌کرد و اگر ناخوانا بود با ذره‌بین خط‌شناسی خود بیشتر حوصله می‌کرد و توضیح می‌داد.

در همان شب‌ها بود که نظرش را راجع به خوشنویسی عارف جویا شدم استاد با صراحت خط عارف را ضعیف دانست و بعضی از خوشنویسی‌هایی را که به عارف نسبت می‌دهند را از اساس مردود دانست.

دانشفر در اواخر عمر کتابی منتشر کرد با عنوان «پشت پرده، نگاهی گذرا بر آثار نستعلیق نویسان…» و در آن کتاب انتقادات و ایراداتی ادبی در شیوه‌ی نگارشی اساتید درجه اول خوشنویسی کشور ازجمله: عبدالله فرادی، عباس اخوین، کیخسرو خروش، یدالله کابلی و غلام‌حسین امیرخانی وارد دانست. اما از آن‌جا که کتاب از توضیع خوبی برخوردار نبود و در همدان چاپ و منتشر شده بود بازتاب چندانی در پی‌نداشت و در سکوت و فراموشی گذشت.

به هر شکل و با تمام فراز و نشیب‌ها آثاری از شادروان حسن دانشفر به یادگار مانده است که بعضی از کارهای وی به چاپ نرسیده‌اند. دیوان غبار همدانی از آن‌جمله است، او این اثر را که به خط خوش کتابت کرده است را در زمان حیات خود در اختیار آقای علاقبندیان سپرد که منتشر کند اما متأسفانه تاکنون به چاپ نرسیده.

قبر حسن دانشفر در گورستان همدان (عکس از حمید به‌خیال).

قبر حسن دانشفر در گورستان همدان (عکس از حمید به‌خیال).

آثار چاپ شده‌ی وی عبارت‌اند از:

۱. درباره‌ی رباعیات عمر خیام، با مقدمه‌های دکتر محسن هشترودی و استاد مجتبی مینوی، همدان، چاپ اول ۱۳۵۲، چاپ دوم ۱۳۵۴، چاپ سوم (با تجدیدنظر کلی، تهران، اقبال)، ۱۳۷۳.

۲. چند نکته درباره‌ی عین‌القضات همدانی،‌ همدان، هگمتانه، ۱۳۵۸، (۵+۸۴ص)، [همراه با دو تابلوی خوشنویسی شده از مؤلف، ابتدای کتاب و پشت جلد].

۳. اسپیده‌باز (سیری در احوال و اشعار باباطاهر همدانی)، تهران، اقبال، ۱۳۷۱، (۱۲+۱۹۰ص توضیحات و مقدمه) و (۶۶+۶ص ترانه‌های باباطاهر و واژه‌نامه).

۴. پشت‌پرده (نگاهی گذرا بر آثار نستعلیق‌نویسان ایران، از دوره‌ی صفویه تا عصر حاضر)، همدان، مفتون همدانی، ۱۳۷۷، (۸۱ص)، [پشت جلد تابلویی خوشنویسی شده از مؤلف].

۵. از پندار ـ تا یقین (مروری برخیامِ هدایت، ذکاء‌الملک فروغی و دشتی، همدان، مفتون همدانی، ۱۳۷۶، (۸۴ص)، [پشت جلد تابلویی خوشنویسی شده از مؤلف].

۶. سیری در اشعار حافظ (کشف و استخراج سی‌و‌هشت غزل الحاقی و چهل‌و‌سه بیت بیگانه در حافظ قزوینی)، همدان، میهن‌نو، ۱۳۸۱، (۱۰+۲۸۳ص)، [همراه با چهار تابلوی خوشنویسی شده از مؤلف در پشت جلد، داخل جلد و ابتدای کتاب].


* دستان هنری حسن دانشفر هم‌چنان در جوشش است، روز‌نامه‌ی همشهری، (ویژه همدان)، سال بیست‌و‌یکم، شماره ۶۰۶۷، شنبه ۲۳شهریور ۱۳۹۲، ص ۴.


۱. فصلنامه‌ی فرهنگی اجتماعی، همدان، سال اول، ۱۳۷۴، ش ۴، ص ۳۹.

۲. همان، ص ۴۰.

۳. همان، ص ۴۰.

۴. فصلنامه چلیپا، سال اول، ۱۳۷۰، ش ۱، صص ۶۶ـ۶۷.

۵. همان، ص ۷۱.

۶. فصلنامه‌ی فرهنگی اجتماعی همدان، سال اول، ۱۳۷۴، ش ۴، ص ۴۰.

۷. فصلنامه چلیپا، سال اول، ۱۳۷۰، ش ۱، ص ۷۱.

۲پاسخ به دانشفر هنرمندی صاحب سبک بود/ مهدی به‌خیال
  • با درود – مرحوم دانشفر انسان شریفی بود اما به دلیل دوری گزیدن از اجتماع متاسفانه هم در هنر و هم در ادبیات نه تنها حرفی برای گفتن نداشت بلکه حرفهای اشتباه هم زیاد نوشته بود. نمونه اش همان کتاب حافظ شناسی که از پایه و اساس اشتباه است.

  • محمد:

    با درود و احترام، و نیز سپاس فراوان برای بزرگداشت و یادآوری بزرگ هنرمندی که قدرش را تا بود ندانستند و ندانستیم.
    خدمت جناب «احمد» باید عرض کنم که سخن شما ناراست و نارواست. اگر ممکن است دست کم موردی را با دلیل و منطق نقد بفرمایید. نوشتن یک جمله کلی و دست رد زدن بر همه پژوهش یک محقق، فارغ از درستی یا نادرستی آن شیوه پسندیده و مقبولی نیست. بی سک نظر استاد دانشفر در باره فرامذهبی بودن شعرهای حافظ به مذاق بسیاری خوش نمی آید، اما «هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است، گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است».

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه:


مهدی به‌خیال

09185455024
08132513614

mahdibook10@gmail.com

همدان، خیابان بوعلی،
سرپل یخچال،کوچه عبدل (شهید محمدی)،
کتاب مهدی